۱۱ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۶:۵۱
کد خبر: ۶۰۸۲۹۹

طنز | تجارت در کسوت وزارت

طنز | تجارت در کسوت وزارت
باید به دادخواهی دختر مظلومه وزیر شوم. به جهت کسب حلال، اجناسی قاچاق نموده و گرفتار جمعی از حسودان گشته. طفلکی!

باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا | س. رستمی

اندر حکایت دادوستد صمت‌الدوله وزیر

حکایت کنند روزی جمعی از بیکاران قوم، بر صمت‌الدوله وزیر دست‌یافته، وی را خفت کرده و گفتند: ای صمت‌الدوله! از چه روی صنایع و معدن را رها نمودی و تنها به تجارت مشغول گشتی؟ مگر عداوت ما با مُلوک بلاد یونایتداستید از یاد بردی که با ایشان داد و ستد کرده‌ای و دلار جهانگیری دادی و پسماند غیرقابل بازیافت ستاندی؟

صمت‌الدوله پس کله‌اش را خارت‌خارت خارانید و گفت: خو که چه؟

گفتند: وای بر تو! مگر ما در زمره افلیجان کج‌وکوله بودیم؛ حتی کود حیوانی وارد نمودی، به اشارتی، رشته‌کوهی از کود برایت فراهم می‌نمودیم؛ نچرال، ارگانیک و مناسب با شرایط اقلیمی. پیامکی بفرست تا بر درب منزل خویش کود بستانی.

صمت‌الدوله گفت: یاران! نور به قبر اجدادمان ببارد که میراثشان صنعت آبگوشت بزباش بود و قورمه‌سبزی چرب‌وچیل. پس لِیدیز اَند جِنتلمن! لیسِن اند ریپید: وی کن نات کُلاً!

گفتند: تولید اسپرم گاو در توان ما نبود اما بیل بر کمرمان نخورده کز عهده ساخت کود حیوانی و درزگیر و سویا بر نیاییم.

صمت‌الدوله گفت: مگر نشنیده‌اید از هر دست بدهید از همان بستانید!

گفتند: خو که چه؟

گفت: چون آقازاده ژن خوب بی‌خاصیت صادر نمودیم؛ اسپرم گاو، کود حیوانی و چندی زباله، قاتی اندر پاتی، بر ما صادر نمودند که بزرگان گفته‌اند: آن را که عوض باشد گِله نشاید؛ اما دل‌خوش دارید یاران. بر طبل شادانِ بکوبید، ما را سود، کلان است و نصیب ایشان ضرر و زیان. آیا این برای شما کافی نیست؟

گفتند: چه سود از جناب یو اس‌ای؟ خون جوانان ما می‌چکد از چنگ وی!

صمت‌الدوله گرخید و گفت: جوانان ما یا جوانان شما؟

جمله یاران هنگ نمودند، گفتند: گویا جوانان ما!

صمت‌الدوله گفت: زهره‌ام تِرکید بابا! آخیش، خاطر مبارکم همی آسوده گشت. فی‌الحال که از ماوقع آگاه گشتید، دست از من بدارید. باید به دادخواهی دختر مظلومه وزیر شوم. به جهت کسب حلال، اجناسی قاچاق نموده و گرفتار جمعی از حسودان گشته. طفلکی!

گفتند: کاش او را نیز صادر می‌نمودند و در عوض دسته بیل می‌ستاندن.

صمت‌الدوله را این سخن خوش نیامد. چون در عنفوان کهولت سن به سر می‌برد، حوصله سرآمد. بچه‌های بالا را ندا داد، بیکاران در گونی نموده با احترامات فائقه، سوار ون نمایند، یک‌به‌یک لب و دهان ایشان چنان بوسه زنند آپشن نقد و نظرشان شیفت دیلیت شود؛ که مردمان را کنکاش در کار وزرا نشاید./918/ی703/س

ارسال نظرات